قوبعلغتنامه دهخداقوبع. [ ق َ ب َ ] (اِخ ) جایی است به عقیق مدینه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
قوبعلغتنامه دهخداقوبع. [ ق َ ب َ ] (ع اِ) بند شمشیر از سیم یا از آهن . || مرغی است سرخ پای . (منتهی الارب ).
قبعرورلغتنامه دهخداقبعرور. [ ق َ ب َ ] (ع اِ) خرمای ردی ّ هیچ کاره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).