قوچغارلغتنامه دهخداقوچغار. (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، سکنه ٔ آن 269 تن . آب آن از سه رشته چشمه . محصول آن غلات ، حبوب و سردرختی . شغل اهالی زر
قوجغارلغتنامه دهخداقوجغار.(ترکی ، اِ) قوچ را گویند اعم از آنکه کوهی باشد یا غیرکوهی . (سنگلاخ ). رجوع به قُجْغار و قُچْقار شود.
قجغارباشیلغتنامه دهخداقجغارباشی . [ ق ُ ] (اِخ ) نام محلی است . نام شهری است . (فرهنگ شاهنامه ) قچقارباشی : سپه را به قجغارباشی براندبه چین و ختن نامداری نماند. فردوسی (شاهنامه چ برو
غارتوقلغتنامه دهخداغارتوق . [ ت ُ ] (اِخ ) غارتوغ یا غارتوپ نام شهرو بازارگاهی است در قسمت غربی کشور تبت ، در ایالت غنازی خور سوم ، در وادیی از جبال هیمالیا، به ارتفاع 4590 گزی ،