ضغبلغتنامه دهخداضغب . [ ض َ ] (ع ص ) مرد خواهنده ٔ بادرنگ یا حریص و شیفته ٔ محبت آن . (منتهی الارب ).
ضغبلغتنامه دهخداضغب . [ ض َ ] (ع مص ) بانگ خرگوش و گرگ برزدن برای بیم کردن کسی . || ضَغَب المراءة؛ آرمید با زن . || ضَغَب الارنب ؛ نالید خرگوش وقتی که گرفتار شد. (منتهی الارب )
ضغبوسلغتنامه دهخداضغبوس . [ ض ُ ] (ع اِ) خیار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). خیارخرد. (مهذب الاسماء). بادرنگ ریزه . (منتهی الارب ). خیار ترشی . خیار قاشقی . || خربزه ٔ نارسیده