ضرائبلغتنامه دهخداضرائب . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ضَریبة. (منتهی الارب ). جزیه ها : از کلک تو شمشیر زده لشکر اسلام بر قیصر و فغفور نهد باج و ضرائب .سوزنی .
ضراولغتنامه دهخداضراو. [ ض ُ ] (اِ) اسم نوعی از قنفذکبیر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به ضرب شود.
ضراکلغتنامه دهخداضراک . [ ض ُ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). شیر درنده . (منتخب اللغات ). اسد. || (ص ) درشت غلیظ. (منتخب اللغات ). آنکه پی گلوی او درشت و سخت باشد. (منتهی ا