quizzesدیکشنری انگلیسی به فارسیآزمونها، امتحان، چیز عجیب، شوخی، پرسش و ازمون، مسخره کردن، ازمایش کردن
کززلغتنامه دهخداکزز. [ ک َ زَ ] (ع اِمص ) زفتی . (منتهی الارب ). بخل . (اقرب الموارد). بخل و زفتی ، یقال ذوکزز، ای ذوبخل . (ناظم الاطباء).
کظیظلغتنامه دهخداکظیظ. [ ک َ ] (ع ص ) رنجیده و اندوه کشیده از کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پرشکم از طعام : ینهی القاضی عن القضا اذا کان جائعاً او کظیظاً. (اقرب الموارد). سیر.
قززلغتنامه دهخداقزز. [ ق َ زَ ] (ع ص ) زیرک و خوش طبع متوقی و برحذر از عیوب و پاک و برکنار از معاصی و معایب . (منتهی الارب ). الرجل الظریف المتوقی العیوب و المتقزز من المعاصی و المعایب لیس من کبر و تیه . (از اقرب الموارد).