quakeدیکشنری انگلیسی به فارسیزمین لرزه، لرزه، لرزش، تکان خوردن، لرزاندن، لرزیدن، لرزش داشتن، بهیجان امدن، مرتعش شدن
کیک فنجانیcup cake, fairy cake, patty cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود
کیک اسفنجیsponge cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک متخلخل و سبک تهیهشده از آرد خودورا و شکر و تخممرغ زده و طعمدهندهها
کیک لیوانیmug cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیکی که در درون لیوانی بزرگ و با استفاده از تندپز در مدتی کوتاه پخته میشود
quakedدیکشنری انگلیسی به فارسیquaked، تکان خوردن، لرزاندن، لرزیدن، لرزش داشتن، بهیجان امدن، مرتعش شدن
لرزهدیکشنری فارسی به انگلیسیquake, quiver, shake, shakes, shiver, shudder, thrill, tremble, tremor, trepidation
لرزشدیکشنری فارسی به انگلیسیjar, quake, quaver, quiver, rock, shake, shudder, thrill, tremble, trepidation, vibration, waver, wobble
quakedدیکشنری انگلیسی به فارسیquaked، تکان خوردن، لرزاندن، لرزیدن، لرزش داشتن، بهیجان امدن، مرتعش شدن
خُردزمینلرزهmicroearthquakeواژههای مصوب فرهنگستانزمینلرزهای با بزرگی برابر یا بزرگتر از 1 و کوچکتر از 3
دریالرزهseaquake, submarine earthquakeواژههای مصوب فرهنگستانزمینلرزهای که در زیر اقیانوس روی میدهد