يضْبَطُ قواعِدَ الإجراءاتِدیکشنری عربی به فارسیدستور العمل اجراي را تنظيم مي کند , آيين نامه انضباطي (اجرايي) را تنظيم مي کند
ضبرلغتنامه دهخداضبر. [ ض َ ] (ع اِ) جماعت غازیان . (منتهی الارب ). گروه غازیان . (منتخب اللغات ). || پوست پر از کاه . چوب که مردم در پس آن شده تا زیر قلعه روند برای جنگ . (منته
ضبرلغتنامه دهخداضبر. [ ض َ ] (ع مص )فراهم آوردن اسب پایها را تا برجهد. || پشتاره کردن و یکجای نمودن کتابها. (منتهی الارب ). دسته کردن کتاب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر). || ب
ضبرلغتنامه دهخداضبر. [ ض َ ب ِ ] (ع اِ) درخت چارمغز. (منتهی الارب ). درخت گردکان . درخت گردو. درخت گوز. درخت جوز.