حطةلغتنامه دهخداحطة. [ ح ِطْ طَ ] (ع اِ) درخواست کمی چیزی . (منتهی الارب ). کلمه ای که بگفتن آن گناه از گوینده بردارند. کلمه ای که بگفتن آن گناه از بنده فرونهند. (مهذب الاسماء)
شوحطةلغتنامه دهخداشوحطة. [ ش َ ح َ طَ ] (ع اِ) یکی شوحط. (از اقرب الموارد). رجوع به شوحط شود. || (ص ) اسب ماده ٔ دراز. (از اقرب الموارد).
حوطةلغتنامه دهخداحوطة. [ ح َ طَ ] (ع اِمص ) هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب ). حیطَه . حَیطَه . اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد). || (اِ) بازیچه ای است که آنرا داره نامند. (م
حُطَمَةفرهنگ واژگان قرآنبسيار خورد کننده (صيغه مبالغه است ، و مبالغه در حطم يعني "شکستن " را ميرساند )- سومين طبقه از هفت طبقه جهنم