حرف گیریلغتنامه دهخداحرف گیری . [ ح َ ] (حامص مرکب ) عیب گیری . (شرفنامه ٔ منیری ). نقد. نکته گیری . خرده گیری در سخن و جز آن : گر انگشت من حرف گیری کندندانم کسی کو دبیری کند. نظامی
حرف گیریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعیبجویی. حرفگیری کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] عیبجویی کردن:◻︎ گر انگشت من حرفگیری کند / ندانم کسی کاو دبیری کند (نظامی۵: ۷۸۳).