حقبةلغتنامه دهخداحقبة. [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) مدتی از روزگار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). روزگار. پاره ای از زمانه . || سال . (از اقرب الموارد). ج ، حِقَب ، حُقوب .
حقبةلغتنامه دهخداحقبة. [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) آرامش باد. (منتهی الارب ). و این یمانی است . (از اقرب الموارد). || مدت هشتاد سال . (غیاث از منتخب ) (مهذب الاسماء). ج ، حُقَب .
حقبلغتنامه دهخداحقب . [ ح َ ق َ ] (ع اِ) پالان اشتر. || تنگ شتر که متصل به تهیگاه وی باشد. (منتهی الارب ). تنگ که بر شتر بندند. نوار میان بند شتر. تنگ پالان شتر. رسن میان شتر.ج
حقبلغتنامه دهخداحقب . [ ح ِ ] (ع مص ) حقب بعیر؛ دشوار شدن بول بر شتر از سختی رسن تنگ . بند شدن بول شتر ازافتادن حقب بر غلاف نره ٔ وی . || حقب مطر وغیره ؛ بند آمدن باران و جز آن
حقبلغتنامه دهخداحقب . [ ح ُ / ح ُ ق ُ ] (ع اِ) هشتاد سال و زیادت از آن . (اقرب الموارد). مدت هشتاد سال یا بیش از آن . هشتاد سال . (مهذب الاسماء). || روزگار. (منتهی الارب ) (از