presentدیکشنری انگلیسی به فارسیحاضر، زمان حال، هدیه، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، تحفه، اهداء، بخشش، سوقات، ره اورد، سفته، عطا، عطیه، ارائه دادن، معرفی کردن، بخشیدن، اهداء کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن، موجود، فعلی، اکنون، اماده
presentsدیکشنری انگلیسی به فارسیهدیه، زمان حال، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، تحفه، اهداء، بخشش، سوقات، ره اورد، سفته، عطا، عطیه، ارائه دادن، معرفی کردن، بخشیدن، اهداء کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن