plug and playواژهنامه آزاد(واژۀ پیشنهادی کاربران) بَندوکار، بند و کار. دستگاههای "بَندوکار" پس از وصل به یک رایانه، بی نیاز به خاموش و روشن کردن رایانه کار می کنند. برای نمونه، موشی های
وصلۀ پستانکیpatch and plug, combination repair unitواژههای مصوب فرهنگستاننوعی وصله متشکل از یک فتیلۀ پختشده و یک وصلۀ مَنجیددار برای پر کردن آسیبدیدگی تایر و تقویت آن متـ . وصلۀ دوتکه multipiece repair
plugدیکشنری انگلیسی به فارسیپلاگین، دو شاخه، توپی، قاچ، سر، شیر، سوراخ گیر، در، قاش، دوشاخه کلید اتصال، سربطری، برق وصل کردن، بستن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن
plug inدیکشنری انگلیسی به فارسیپلاگین در، به برق وصل کردن، به پریز زدن، فهمیدن، دوشاخه را بسیم برق وصل کردن