حماةلغتنامه دهخداحماة. [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامی ،نگاهدارنده و نگاهبانی کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به حمات و حامی شود.
حماةلغتنامه دهخداحماة. [ ح َ ] (اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ] . گرداگرد وی سور استواریست . در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل
حماةلغتنامه دهخداحماة. [ ح َ ] (ع اِ) عضله ٔ ساق . (از اقرب الموارد). موشک گوشت ساق و در ساق اسب دو باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج َ حَمَوات . || حماةالمراءة؛ خشتامن زن
حماةصوبهلغتنامه دهخداحماةصوبه . [ ] (اِخ ) (بمعنی قلعه ٔ صوبه ) و آن شهری میباشد که سلیمان بر آن مظفر گشت و باید دانست که این ، آن حماة معروف نیست بلکه شهری دیگر است که موقعش به یقی
ایوبیان حماةلغتنامه دهخداایوبیان حماة. [ اَی ْ یو ن ِ ح ُ ] (اِخ ) شعبه ای از ایوبیان که بر حماة حکومت داشتند و عبارتند از: تقی الدین عمر، مظفر اول تا سال 574 هَ . ق . و محمد، منصور اول
حمالغتنامه دهخداحما. [ ح َ ] (ع اِ) بر وزن قفا، خویشاوند شوی و زوجه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).