حانوتلغتنامه دهخداحانوت . (ع اِ) حانیة. حاناة. دکان می فروش . (منتهی الارب ). میخانه . خرابات . || دکان . (کشف اللغات ) (لطائف اللغات ) (دهار) (غیاث اللغات ) : گفت بد موقوف این ل
حانوتیلغتنامه دهخداحانوتی . (اِخ ) محمدبن عمر حانوتی ، ملقب به شمس الدین . فقیهی از حنفیان اهل قاهره (928-1010 هَ . ق .). او راست : اجابةالسائلین در فقه . فتاوی حانوتی . (الاعلام
حانکلغتنامه دهخداحانک . [ ن ِ ] (ع ص ) نیک سیاه . (منتهی الارب ). سیاه سیاه . حالک . سیاهی سیاه . سخت سیاه .
حانلغتنامه دهخداحان . [ حان ن ] (ع ص ) نعت فاعلی از حنین . (منتهی الارب ). || آرزومند. (مهذب الاسماء). || نیک طرب کننده و آرزومندشونده . (آنندراج ). || بشدّت گریه کننده از حزن
حانةدیکشنری عربی به فارسیميل , ميله , شمش , تير , نرده حاءل , مانع , جاي ويژه زنداني در محکمه , وکالت , دادگاه , هيلت وکلا ء , ميکده , بارمشروب فروشي , ازبين رفتن(ادعا) رد کردن دادخواست