نقطۀ همبارisoelectric point, isoelectric pHواژههای مصوب فرهنگستانPH محلولی که در آن بار خالصِ رویِ مولکول صفر باشد
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
حائنةلغتنامه دهخداحائنة. [ ءِ ن َ ](ع ص ، اِ) تأنیث حائن . محنت نازله ٔ مهلکة. بلای مهلک . ج ، حوائن . || می . (منتهی الارب ). و ظاهراً معنی اخیر برای حانیة به تقدیم نون بر یاء
حائل نورglare screenواژههای مصوب فرهنگستانهر افزاره یا مانع طبیعی که از آن بتوان برای در امان ماندن چشم راننده در برابر نور چراغ جلوی خودروهای روبهرو استفاده کرد
بازیکن حائلscreener, blockerواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، بازیکن مهاجمی که بین همتیمی و مدافع حریف قرار میگیرد تا مانع حرکت مؤثر حریف شود و همزمان فضای مناسب برای همتیمی خود ایجاد کند
حوائنلغتنامه دهخداحوائن . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حائنة به معنی بلای مهلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).