نقطۀ همبارisoelectric point, isoelectric pHواژههای مصوب فرهنگستانPH محلولی که در آن بار خالصِ رویِ مولکول صفر باشد
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
حاجةدیکشنری عربی به فارسیچيز ثابت , اثاثه ثابت , لوازم نصب کردني , نياز , لزوم , احتياج , نيازمندي , در احتياج داشتن , نيازمند بودن , نيازداشتن , خواست , خواسته , خواستن , لا زم داشتن ,
حاجةلغتنامه دهخداحاجة. [ ج ج َ ] (ع ص ) تأنیث حاج ، نعت مونث ازحج . زنی بزیارت خانه ٔ کعبه توفیق یافته . ج ، حواج .