نقطۀ همبارisoelectric point, isoelectric pHواژههای مصوب فرهنگستانPH محلولی که در آن بار خالصِ رویِ مولکول صفر باشد
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
حاوحسیهلغتنامه دهخداحاوحسیه . [ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد (ص ). (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 479).
جحالغتنامه دهخداجحا. [ ج ُ ] (اِخ ) مردی از مفضلین که کتاب نوادری بنام او تألیف گردیده است . (از الفهرست ). رجوع به جحی شود.
حاجلغتنامه دهخداحاج . (اِ) صاحب تحفه گوید حاج را بفارسی اشترخار و بترکی دَوَه تیکانی نامند گیاهی است که ترنجبین بر او منعقد می گردد. گرم و بسیار خشک و رادع و جالی و مفتح و تریا
حاجلغتنامه دهخداحاج . (اِخ ) (ایل ....) نام یکی از ایلهای کرمانشاهان است و حسین خان زنگنه ٔ حاج از این ایل بود و پس از قتل نادر که هر کس ، در هر گوشه ای سر بطغیان بر میداشت حسی