حیقةلغتنامه دهخداحیقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) درختی است مثل درمنه یُؤکل به التمر. (منتهی الارب ). شجرة کالشیح یؤکل به التمر. (اقرب الموارد).
حیقلغتنامه دهخداحیق . [ ح َ ] (ع اِ) آنچه درگیرد مردم را از مکروه فعل وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ع مص ) حُیوق . حَیَقان . احاطه کردن چیزی را. || کار کردن شمشیر در
حویقلغتنامه دهخداحویق . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان گرگانرود شمالی بخش مرکزی شهرستان طوالش . ناحیه ای است واقع در جلگه ، مرطوب و مالاریائی .دارای 1251 تن سکنه . از رودخانه