حذافةلغتنامه دهخداحذافة. [ ح ُ ف َ ] (ع اِ) چیزی که از پوست و جز آن انداخته شود. (منتهی الارب ).- حذافه ای در رحل او نبودن ؛ در رحل او هیچ از طعام نبودن . (از منتهی الارب ).- خو
حذافةلغتنامه دهخداحذافة. [ ح ُ ف َ ] (اِخ ) ابن زهربن ایاد. از عدنان . جدی جاهلی است . حارث بن حجاج شاعر از نسل اوست . (اعلام زرکلی ج 1 ص 214) (نهایة الادب ص 192).
حذافةلغتنامه دهخداحذافة. [ ح ُ ف َ ] (اِخ ) بنت الحارثة السعدیة یا حارث بن عبدالعزی . وی رضیع رسول (ص ) یعنی دختر حلیمه دایه ٔ آن حضرت بود، ملقب به شیماء و مسماة به حذافة و بگاه