partialدیکشنری انگلیسی به فارسیجزئي، بخشی، قسمتی، پارهای، جانبدار، طرفدار، نا تمام، متمایل به، طرفدارانه، غیر منصفانه، علاقمند به
هماهنگ 2harmonic 1, partialواژههای مصوب فرهنگستاندر صوتشناسی، هریک از بسامدها از مجموعهای که هریک مضرب صحیحی از یک بسامد واحد به نام صوت اصلی است