حجرالیسرلغتنامه دهخداحجرالیسر. [ ح َ ج َ رُل ْ ی ُ ] (ع اِ مرکب ) مصحف حجرالنسر است . رجوع به حجرالنسر و حجرالولادة و حجرالعقاب شود.
حجرالبسرلغتنامه دهخداحجرالبسر. [ ح َ ج َ رُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) ابن البیطار در مفردات گوید: قال ابوالعباس الحافظ: یقال بالباء الواحدة من اسفل مضمومة و السین مهملة و الراء اسم لحجر
حجرالیرقانلغتنامه دهخداحجرالیرقان . [ ح َ ج َ رُل ْ ی َ رَ ] (ع اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگی خرد است ، آن را در آشیان پرستو یابند. نظر در او دفع یرقان کند. -انتهی
حجرالنسرلغتنامه دهخداحجرالنسر. [ ح َ ج َ رُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) حجرالعقاب . اکتمکت . حجرالماسکة. ایاطیطس اطسموط. حجر الولادة. حجر البهت . یسر. گن ابلیس . (برهان قاطع). صاحب تحفه ٔ
جحلغتنامه دهخداجح . [ ج َح ح ] (ع مص ) گستردن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کشیدن چیزی . (منتهی الارب ). || خوردن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
جحلغتنامه دهخداجح . [ ج ُح ح ] (ع اِ) خربزه ٔ ترنجیده . || حنظل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).