حجیریاتلغتنامه دهخداحجیریات . [ ح َ ج َ ی ْ ] (اِخ ) یاقوت گوید: در آن منزلی است اوس بن مغراء شاعر را. و نیز در معجم البلدان و در مراصد الاطلاع آمده است : اکیمات کن لرجل یقال له حج
جحلغتنامه دهخداجح . [ ج َح ح ] (ع مص ) گستردن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کشیدن چیزی . (منتهی الارب ). || خوردن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
جحلغتنامه دهخداجح . [ ج ُح ح ] (ع اِ) خربزه ٔ ترنجیده . || حنظل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
جحولغتنامه دهخداجحو. [ ج َح ْوْ ] (ع مص ) رفتن و گام زدن . || مقیم شدن . (از منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد). || از بیخ برکندن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج