حجینلغتنامه دهخداحجین . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. شاعری از عرب . رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 305 چ محمد سعیدالعریان شود.
مشکین حجابلغتنامه دهخدامشکین حجاب . [ م ُ / م ِ ح ِ ] (اِ مرکب ) حجاب سیاه . روی پوشی تیره و سیاه چون مشک : مه با جمال روی تو مشکین شده در کوی توشب با خیال موی تو مشکین حجاب انداخته .