مرکز فشار 2centre of pressure 2, c.p.واژههای مصوب فرهنگستاننقطهای در ماهیوار که برایند نیروهای آئرودینامیکی بر آن وارد میشود
حجزةلغتنامه دهخداحجزة. [ ح ُ ج َ زَ ] (ع اِ) ناتی الحجزة؛ تهی گاه برآمده از بسیاری گوشت . و آن عیب باشد. (منتهی الارب ). || مردی شدید الحجزة؛ مرد بسیار شکیبا بر سختی و محنت و من
حجزةلغتنامه دهخداحجزة. [ ح ُ زَ ] (ع اِ) جای بستن ازار. جای شلواربند. معقدالازار. ازار بستنگاه از میان . و در اسب ، آنجا از شکم وی را گویند که مقابل بستنگاه باشد. مؤخر الصفاق ب
حوزةلغتنامه دهخداحوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت . (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.- حوزةالملک ؛ دارالملک . پای تخت . بیضه ٔ ملک . دارالسلطنه
حوزة تجارت آزادfree-trade areaواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از کشورها که تمام تعرفههای تجاری بین خود را از میان برمیدارند، اما هرکدام در تعیین سیاستهای تعرفهای خود با کشورهای خارج از گروه مستقل عمل میکنند
حوزة عددِموج ـ زمانwavenumber-time domainواژههای مصوب فرهنگستانحاصل تبدیل فوریة (Fourier transform) یکبُعدی (در بُعد مکان) از آرایة مکان ـ زمان
حوزة فرایند کلیدیkey process areaواژههای مصوب فرهنگستانخوشهای از فعالیتهای مرتبط که اگر با هم اجرا شوند، مجموعهای از اهدافی را که برای سازماندهی تواناییها در سطح معینی از بلوغ سازمانی مهم هستند، محقق میکنند
حوزة کارکردیfunctional areaواژههای مصوب فرهنگستانگروه رسماً سازماندهیشدهای که بر روی توسعه و اجرا و نگهداری و پشتیبانی از فرایندهای کسبوکار متمرکز است
سی . پی . یوفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ]C.P.U (اِ.) بخشی از کامپیوتر که فرمان ها را پرداخت و اجرا می کند، واحد پردازش مرکزی .
اوپکفرهنگ انتشارات معین(اُ پِ) [ انگ . O.P.E.C ] (اِ.)سازمان کشورهای صادرکنندة نفت با هدف ایجاد هماهنگی در سیاست نفتی .
قاعدۀ فازphase rule, Gibbs phase ruleواژههای مصوب فرهنگستانبرای هر سامانۀ تعادلی رابطۀ P + F = C + 2 برقرار است که در آن P تعداد فازهای مجزا و C تعداد اجزا و F درجۀ آزادی سامانه باشد