سردفاعpoint guard, PGواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، بازیکن بازیسازی که معمولاً در نوک دفاع بازی میکند
حول و حوشلغتنامه دهخداحول و حوش . [ ح َ / حُو ل ُ ح َ / حُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )پیرامون . پیرامن . اطراف . گرداگرد. دور. دور و بر.
حولوحوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. اطراف، پیرامون، حوالی، گرداگرد، اکناف، پیرامون، جوانب، دوروبر، نزدیک ۲. درباره، درمورد، راجع
لوح خاموشیلغتنامه دهخدالوح خاموشی . [ ل َ / لُو ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی خاموشی است و لوح را استعاره کرده اند. (برهان ).