خرسواریلغتنامه دهخداخرسواری . [ خ َ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سوار بودن بر خر. (یادداشت بخط مؤلف ) : علف خواری کنی و خرسواری پس آنگه نزل عیسی چشم داری . نظامی (خسرو و شیرین ص 110).-
خرسواری کردنلغتنامه دهخداخرسواری کردن . [ خ َ س َک َ دَ ] (مص مرکب ) بر خر رکوب کردن . سوار خر شدن .