outriddenدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموش شده، در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن
چوریدنلغتنامه دهخداچوریدن . [ دَ ] (مص ) در تداول مردم خراسان به معنی غارت کردن و چپاول کردن و چپو کردن است .
ژوردنلغتنامه دهخداژوردن . [ دَ ] (اِخ ) شارل بِرشیله . نام فیلسوف فرانسوی متولد در پاریس بسال 1817 و متوفی بسال 1886 م .
گوردینلغتنامه دهخداگوردین . (اِ) گلیم و پلاس . || جامه ٔ پشمین . (برهان ). جامه ای است از پشم تا کمر مانند کپنک ، فقرا و درویشان پوشند. (انجمن آرا)(آنندراج ). صحیح کوردین است . رجوع به کوردین شود.