خففدیکشنری عربی به فارسیسبک کردن , ارام کردن , کم کردن , رقيق کردن , تخفيف دادن , کاستن از , کوچک کردن , نازک کردن , کم تقصيرقلمدادکردن , کم ارزش قلمداد کردن , سبکبار کردن , راحت کردن
خفوفلغتنامه دهخداخفوف . [ خ َف ْ فو ] (ع اِ) کفتار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خفوفلغتنامه دهخداخفوف . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگری است برای خف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خف در این لغت نامه کنید.