خفاجللغتنامه دهخداخفاجل . [ خ ُ ج ِ ] (ع ص ) گنگلاج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به گنگلاج در این لغت نامه شود.
خفافرهنگ مترادف و متضاداختفا، پنهان، پنهانی، پوشیدگی، خفیه، ناپیدایی، نهان، نهانی، نهفتگی ≠ ظاهر، ظهور، پیدا
خفالغتنامه دهخداخفا. [ خ َ ] (ع ص ) نهفت . (یادداشت بخطمؤلف ). پنهان . پوشیده . (ناظم الاطباء) : خورشید منی من بچراغت طلبم زآنک من در شب هجران و تو در ابر خفایی . خاقانی .از ن
خفالغتنامه دهخداخفا. [ خ ِ ] (ق ) بطور مخفیانه . (یادداشت بخط مؤلف ). پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء) : آنچنان کآن زن در آن حجره ٔ خفاخشک شد او و حریفش ز ابتلا. مولوی .- در