خودفروشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبهمزد، تنفروش، جنده، روسپی، فاحشه، کوچهقجری، قحبه، لکاته، بلایه، معروفه ۲. خودپرست، خودخواه، متکبر
خودفروشلغتنامه دهخداخودفروش . [ خوَدْ / خُدْ ف ُ ] (نف مرکب ) لاف زننده . گزاف گوینده . فخریه کننده . (ناظم الاطباء). متکبر. آنکه از خود بیجهت راضی است . خودنما : گفتیم ای خودفروش