تندوخندفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهترتومرت؛ تارومار؛ زیروزبر؛ ازهمپاشیده: ◻︎ هرچه ورزیدند ما را سالیان / شد به دست اندر به ساعت تندوخند (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۲ حاشیه).
خند و تندلغتنامه دهخداخند و تند. [ خ َ دُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ترت مرت . زیر و زبر. تاخت و تاراج . پراکنده . پریشان . || بزیان آمده ، نقصان رسیده . (برهان قاطع) (از ناظم الاطب
تند و خندلغتنامه دهخداتند و خند. [ ت َ دُ خ َ / ت ُ دُ خ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تار و مار که زیروزبرشده و ازهم پاشیده باشد. (برهان ). تار و مار و زیر و زبر و سرنگون و ازهم پاشیده .
تند و خوندلغتنامه دهخداتند و خوند. [ ت ُ دُ خُن ْ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ترت ومرت و تار و مار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). تار و مار. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : هرچه ورزیدند