خاصگانلغتنامه دهخداخاصگان . [ خاص ص َ / ص ِ ] (اِ) ج ِ خاصه . مقربان . ندیمان خاص . نزدیکان . محرمان : پس هفت تن ازخاصگان آن ملک مسلمان شدند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).من از تو همی ما
خاصوانلغتنامه دهخداخاصوان . (اِخ ) دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز واقع در 19 هزارگزی باختر بخش مزبور و 5 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اسکو. ناحیه ای است جلگه ای و معتد
امکان خاصلغتنامه دهخداامکان خاص . [ اِ ن ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از سلب ضرورت از دو طرف (وجود و عدم ) مانند نویسنده بودن انسان که نویسندگی و عدم آن برای انسان ضرو
خواص انسدادیbarrier properties 1واژههای مصوب فرهنگستانخاصیت مواد، ازجمله مواد بستهبندی غذا و نوشیدنیها در برابر نفوذ سایر ترکیبات، مانند آب و بخار آب و برخی گازها
خواص خوانلغتنامه دهخداخواص خوان . [ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه خواص ادویات را یک یک وانماید. (آنندراج ).
خاصانلغتنامه دهخداخاصان . [ خاص ْ صا ] (اِ) جمع فارسی خاص که ضد عام است : همت خاصان و دل عامیان . نظامی .که خاصان در این ره فرس رانده اندبلا احصی از تک فرو مانده اند. سعدی (از آن