خانیچهلغتنامه دهخداخانیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) حوض کوچک وچشمه ٔ کوچک را گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به کلمه ٔ «خانی » شود : من آن خانیچه ام کابم عی
خانیچهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحوض کوچک یا گودالی که آب چشمه در آن جمع میشود: ◻︎ من آن خانیچهام کآبم عیان است / هر آنچم در دل آید بر زبان است (نظامی۲: ۲۷۳).
هاشم خانیلغتنامه دهخداهاشم خانی . [ ش ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل جلیلوند که در اطراف قزوین سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 368).
هفت خانیلغتنامه دهخداهفت خانی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش خزل شهرستان نهاوند که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون ، کتیرا و لبنیات است . (از فرهنگ جغراف
خانیک بچهلغتنامه دهخداخانیک بچه . [ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارسک بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس ، واقع در 23 هزارگزی جنوب و یک هزارگزی شوسه ٔ عمومی بشرویه به دهک . این د