خاوهلغتنامه دهخداخاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) از قراء بهنام و از توابع ری است . حمداﷲ مستوفی در ضمن نام بردن نواحی ری چنین می آورد: «قلعه ٔ طبرک بجانب شمال در پای کوه افتاده است ول
خاوهلغتنامه دهخداخاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 5هزارگزی جنوب علیشاه عوض . این ده در جلگه قرار داردو آب و هوایش معتدل و سکنه اش 334 تن اس
خاوهلغتنامه دهخداخاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم . واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری کهک و 34 هزارگزی جنوب راه اصفهان به قم . این دهکده در کوه
خاوهلغتنامه دهخداخاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد است . این دهستان در خاور بخش واقع و محدود است از شمال به دهستان ایتیوند از خاور بدهستا
خاچهلغتنامه دهخداخاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) هاچه و هچه (در بروجرد)، کچک (در گیلان )، چوب دوشاخی که بر زیر شاخی از درخت و مانند آن زنند تا فرو نیفتد.
خاگهoolith/ oölith, ooid/ oöidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ذرۀ رسوبی شیمیایی یا زیستشیمیایی، تقریباً گرد، شبیه به تخم ماهی، به قطر 0/25 تا 2 میلیمتر
سهیدختفرهنگ نامها(تلفظ: sa(o)hi doxt) (سَهی = درست و راست ، سُهی = سُها (ستاره) + دخت = دختر) ، دختر درست و راست ؛ (به مجاز) راست کردار و درست رفتار ، و یا دختری که چون ستارهی