خلجیلغتنامه دهخداخلجی . [خ َ ل َ ] (اِخ ) نام سلسله ای از سلاطین دهلی است . رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 260، 268، 280 شود.
خل گیری کردنلغتنامه دهخداخل گیری کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کارهای اشخاص خل را بجا آوردن . اعمال اشخاص خل را انجام دادن . دیوانگی کردن . خلبازی درآوردن . (از یادداشت بخط مؤلف ).
خل گیریلغتنامه دهخداخل گیری . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) کارهای شبیه کار شخص خل . این کلمه در اصل «خل گیری » است و سپس بصورت خل گری درآمده نظیر «لوس گری » که در اصل «لوس گیری » بوده . (ی
فیروزشاه خلجیلغتنامه دهخدافیروزشاه خلجی . [ هَِ خ َ ] (اِخ ) از امپراطوران اسلامی دهلی ، و اصل او افغانی است و از قبیله ٔ خلجی است . وی در سال 1296 م . به قتل رسید. (از اعلام المنجد).