خبائثلغتنامه دهخداخبائث . [ خ َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خبیث به معنی شی ٔ پلیداست . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از معجم الوسیط) (از متن اللغة).- اُم ﱡ الخَبائِث ؛ شراب . می
خبائبلغتنامه دهخداخبائب . [ خ َ ءِ ] (ع ص ) پاره پاره . قطعه قطعه . تکه تکه . منه : ثوب خبائب ؛ ای ثوب مقطع. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از متن اللغه ) (از معجم الوسیط).
خبائیدنلغتنامه دهخداخبائیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) مصدر دیگر «خاییدن » است . (از آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 374).
خباجلغتنامه دهخداخباج . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگر کلمه ٔ خَبج است و بمعانی «ضربه ٔ شدید زدن شتر» و «با عصا زدن » و «ضربت غیر شدید زدن » و «پوشانیدن زن » می آید. (از متن اللغة).
خباکلغتنامه دهخداخباک . [ خ َ ] (اِ) چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (از فرهن