خشاوریلغتنامه دهخداخشاوری . [ خ ُ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به خشاوره که کوچه ای است در نیشابور. (از انساب سمعانی ).
ابراهیم خشاوریلغتنامه دهخداابراهیم خشاوری . [ اِ م ِخ ُ وَ ] (اِخ ) یا خشاوردی . رجوع به ابراهیمک شود.
خوشاگریلغتنامه دهخداخوشاگری . [ خوَ / خ ُ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بخش سلوانای شهرستان ارومیه ، واقع در شمال باختری سلواناو شمال راه ارابه رو جرمی به دبه ٔ ارومیه با هوای
خشاریدنلغتنامه دهخداخشاریدن . [ خ ُ / خ َ دَ ] (مص ) پیراستن درختی را. تبییت ؛ خشاره کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشالغتنامه دهخداخشا. [ خ ُ ] (ع اِ) کشت سیاه و تباه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).