خجیرلغتنامه دهخداخجیر. [ خ ُ / خ ِ ] (ص )خوب . زیبا. جمیل . خوش صورت . صاحب حسن . (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). ||
چخجیرلغتنامه دهخداچخجیر. [ چ َ ] (اِ) چخشور. (شعوری ). قسمی از پای جامه ٔ گشاد که بدان پاشنه را می بندند. (ناظم الاطباء). || چاقشور. چاقچور. رجوع به چاقچور شود.
خوجیرلغتنامه دهخداخوجیر. (اِخ ) دهی است به افجه ٔ تهران . (یادداشت بخط مؤلف ). دهی است از دهستان سیاه رود بخش افجه ٔ شهرستان تهران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).