خورنگاهلغتنامه دهخداخورنگاه . [ خوَ / خ ُ رَ ] (اِخ ) خورنق است که عمارت بهرام گور باشد.(برهان قاطع). یکی از دو قصری که نعمان جهة بهرام ساخته بود. (ناظم الاطباء). خورنگه . || (اِ م
خورنگاهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جای طعام خوردن.۲. اتاق ناهارخوری.۳. قسمتی از کاخ یا کوشک که جای غذا خوردن پادشاه و کسان او بوده است.
خورنکاهلغتنامه دهخداخورنکاه . [ رَ ] (اِخ ) صورتی از خورنگاه . (المعرب جوالیقی ص 126). رجوع به خورنگاه شود.