بالگرد دیدبانیobservation helicopter, OHواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که اصولاً برای دیدبانی و شناسایی به کار میرود، اما ممکن است در انجام مأموریتهای دیگر نیز از آن استفاده شود
خواجگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آقایی، بزرگی، ریاست، سروری، سیادت ۲. دولتمندی ۳. اخته، مقطوعالنسل ≠ بندگی
خواجگیلغتنامه دهخداخواجگی . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (حامص ) سیادت . آقائی . مولائی .شیخوخت . شیخوخیت . (یادداشت بخط مؤلف ) : قانع بنشین و هرچه داری بپسندخواجگی و بندگی بهم نتوان ک
خواجگیeunuchismواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن مرد فاقد بیضه است و درنتیجه، دچار ناباروری و عدم ایجاد خصوصیات ثانویۀ جنسی و نیز اختلال در کارکرد جنسی میشود
خواجوی کرمانیلغتنامه دهخداخواجوی کرمانی . [ خوا / خا ی ِ ک ِ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی ، متخلص به خواجو. بتاریخ پانزدهم شوال 679 هَ . ق . در کرمان زاده شد. (نقل ازی
خواجگی زادهلغتنامه دهخداخواجگی زاده . [ خوا/ خا ج َ / ج ِ دَ / دِ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد. متوفی بسال 998 هَ . ق . از نویسندگان اسلامی است . او راست : رسالة ادعیة الصلاة المفروضة. (یادد
خواجگینلغتنامه دهخداخواجگین . [ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش خمام شهرستان رشت . واقعدر یک هزار و پانصد گزی جنوب خمام کنار راه شوسه ٔ خمام به رشت . این دهکده در ج
خواجیدنلغتنامه دهخداخواجیدن . [ خوا / خا دَ / خ ُ وا دَ ] (مص ) چیزی را بد دیدن بواسطه ٔ علتی که در چشم باشد. (از ناظم الاطباء). || آب دادن . مشروب ساختن . (ناظم الاطباء). || شوخ چ
خواگینهلغتنامه دهخداخواگینه . [ خوا / خا ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) تخم مرغ به روغن بریان کرده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خاگینه . رجوع به خاگینه شود.
آبفرهنگ انتشارات معین[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده .
کَافُوراًفرهنگ واژگان قرآنکافور(کافور مادهای مومی، سفید و یا شفاف و جامد با فرمول C۱۰H۱۶O که دارای بوی بسیار قوی میباشد.کافور صمغ درختی بنام camphor laurel میباشد. این درخت همیشه سبز
آبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد
کافئینفرهنگ انتشارات معین(فِ) [ فر. ] (اِ.) آلکالوئیدی به فرمول 2 O 4 N 1 H 8 C که در برگ و دانة قهوه و چای و گیاه ماته و گیاه کلااکومیناتا موجود است . کافئین مقوی قلب و مدر است و در ضع