جوشکاری باریکهالکترونی بیخلأnon-vacuum electron beam welding, EBW-NVواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری باریکهالکترونی که در فشار جوّ انجام میشود
درءلغتنامه دهخدادرء. [ دَرْءْ ] (ع اِ) کجی و کجی نیزه و مانند آن . (منتهی الارب ). خمیدگی و کجی در نیزه و مانند آن ، و گویند: بئر ذات درء؛ یعنی چاهی که انحنا داشته باشد. (از اق
درءلغتنامه دهخدادرء. [ دَرْءْ ] (ع مص ) دور کردن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). دفع کردن و دور نمودن ، و گویند دور نمودن بشدت . (از اقرب الموارد). || زود دررسیدن توجبه
درءلغتنامه دهخدادرء. [ دُرْءْ ] (ع اِ) گویند: جاء السیل دُرْءً؛ یعنی سیل از جایی ناشناخته و یا از شهری دوردست سرازیر شد. (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرء شود.
دروءلغتنامه دهخدادروء. [ دُ ] (ع اِ) دروءالطریق ؛ شکافها و آب کنده های راه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و آن جمع دَرْء است به معنی کژی و انحراف و خمیدگی . (از اقرب الموار
دروءلغتنامه دهخدادروء. [ دُ ] (ع مص ) ناگاه برآمدن مرد، یاعام است . (از منتهی الارب ). درء. (اقرب الموارد). و از این مصدر است : کوکب دِرّی ؛ ناگاه برآینده ، و برخی دُرّی خوانند
ذودروءلغتنامه دهخداذودروء. [ دُ ] (ع ص مرکب ) طریق ذودروء؛ راه پرشکاف و آب کند. || (اِ مرکب ) خرقه و ریته ٔ ستور که تیرانداز در پس آن پنهان شود انداختن صیدرا. || حلقه ای که آنرا ب