نمولغتنامه دهخدانمو. [ ن ُ م ُوو ] (ع مص ) بالیدن . (غیاث اللغات ). افزون شدن . گوالیدن . (ناظم الاطباء). زیاد شدن . بسیار شدن . (از اقرب الموارد). بالا کردن . رستن . برآمدن . (یادداشت مؤلف ). || افزون گردیدن سیاهی یا سرخی خضاب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نسبت کردن حدیث را به
نیمولغتنامه دهخدانیمو. (اِ) سنگی که در مراره ٔ گاو پدید می آید. (ناظم الاطباء). || هر سنگ فادزهری که از دیگر حیوانات بیرون می آورند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 404 شود.
نمولغتنامه دهخدانمو. [ ن َم ْوْ ] (ع مص ) اسناد دادن و برداشتن حدیث را به سوی کسی . (از ناظم الاطباء). نَمْی . (متن اللغة). رجوع به نَمْی شود. || نسبت دادن کسی را به پدرش . (از ناظم الاطباء).
نمودیکشنری عربی به فارسیافزايش , رشد پيوسته , بهم پيوستگي , اتحاد , يک پارچگي , افزايش بهاي اموال , افزايش ميزان ارث , رشد , نمود , روش , ترقي , پيشرفت , گوشت زيادي , تومور , چيز زاءد , نتيجه , اثر , حاصل