دميةدیکشنری عربی به فارسیچيزقشنگ وبي مصرف , اسباب بازي بچه , عروسک , زن زيباي نادان , دخترک , شخص لا ل وگيج وگنگ , ادم ساختگي , مانکن , مصنوعي , بطورمصنوعي ساختن , ادمک , تمثال , صورت ,
دمفرهنگ انتشارات معین(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - نفس ، هوایی که با نفس کشیدن به داخل ریه فرستاده می شود. 2 - لحظه ، هنگام . 3 - کنار و لبة چیزی . 4 - دهان . 5 - کنایه از: نخوت و تکبر.