دمگهلغتنامه دهخدادمگه . [ دَ گ َه ْ ] (اِ مرکب )دمگاه که کوره ٔ آهنگری می باشد. (یادداشت مؤلف ). کوره ٔ آهنگران و مسگران و زرگران . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || گلخن . تون
دمگهلغتنامه دهخدادمگه . [ دُ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) دمگاه که دم از آنجا روید. (انجمن آرا) (آنندراج ) : از دم و دمگاه اویم دم گرفت دُمگه او دَمگهم محکم گرفت . مولوی .رجوع به دُمگاه
دمچهلغتنامه دهخدادمچه . [ دُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) دم کوچک مانند دم مرغ و دم طاوس . (ناظم الاطباء). دم کوتاه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). دم خرد : و آن یکی روشن که به دمچه ٔ ا