دارةلغتنامه دهخدادارة. [ رَ ] (اِخ ) شهری است از توابع خابور (در بین النهرین ). (معجم البلدان ). || نام موضعی است و در شعر طرماح آمده است . (معجم البلدان ).
دارةلغتنامه دهخدادارة. [ رَ ] (ع اِ) ریگزار. (منتهی الارب ). || سرای . || قبیله . || زمین وسیع میان کوهها. || هر چیز که محیط چیزی باشد. || خرمن ماه . هاله ٔ ماه . ج ، دارات و دو
کدارةلغتنامه دهخداکدارة. [ ک َ رَ ] (ع مص ) کَدَر. کُدور. کُدورَة. کُدُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). تیره شدن . (منتهی الارب ). رجوع به کدرة و کدورة و کدور و کدر شود.
کدارةلغتنامه دهخداکدارة. [ک ُ رَ ] (ع اِ) آنچه در بن دیگ باقی ماند از طعام وجز آن یا دردی روغن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کدادة و آن دردی روغن در ته دیگ است . (از اقرب المو
جدارةلغتنامه دهخداجدارة. [ ج َ رَ ] (ع مص ) سزاوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شایسته بودن شخص به چیزی . (از قطرالمحیط). به چیزی یا برای چیزی شایسته بودن .
جدارةلغتنامه دهخداجدارة. [ ج ِ رَ ] (اِخ ) وادیی است به حجازو در آن قریه ها است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دارة مأسللغتنامه دهخدادارة مأسل . [ رَ ت ُ م َءْ س ِ ] (اِخ ) نام جایی در دیار بنی عقیل است . (معجم البلدان ). رجوع به دارةباسل شود.