دارج بالالغتنامه دهخدادارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند. در 142هزارگزی جنوب خاوری قاین . 27 هزارگزی جنوب شاهرخت . کوهستانی . معتدل و دارای 112
دارج بالالغتنامه دهخدادارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند در 71هزارگزی شمال باختری درمیان ، کوهستانی در معتدل و دارای 311 تن سکنه است . آب آن
گدارفرهنگ انتشارات معین(گُ) (اِ.) معبر و گذرگاه در آب ، پایاب ، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.
دارگویش بختیاری1. دار قالىبافى؛ 2. گاوآهن، خیش (ابزارى است که با آن زمین را شیار داده یا شخم کنند)؛ 3. چوبه دار؛ 4. درخت.