دابونتنلغتنامه دهخدادابونتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به زبان زند و پازند، به معنی دادن باشد که مقابل گرفتن است . (از برهان ) .
دابلغتنامه دهخداداب . (ع اِ) کروفر. (از شرفنامه ٔ منیری ). دارات . شأن و شوکت و خودنمائی . (برهان ) : گر ببینی آنهمه دارات و داب و داروگیرکه به امر شاه و رسم باستان آورده اند.