دائرلغتنامه دهخدادائر. [ءِ ] (ع ص ) گِردگَرد. گردنده . گردان . گردش کننده . (آنندراج ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد اهل هیئت قوسی از مدار روزانه ٔ ستاره را نامندکه در
دائرةدیکشنری عربی به فارسیدايره , محيط دايره , محفل , حوزه , قلمرو , دورزدن , مدور ساختن , دور(چيزي را)گرفتن , احاطه کردن , حوزه قضايي يک قاضي , دور , دوره , گردش , جريان , مدار , اتحادي
آنسیلینفرهنگ انتشارات معین(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانة آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است . اگر مخلوط
آنیلینفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ .) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و درآب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانة آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است .