سوزنیacicular 1, needle-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی راست و ظریف و نوکتیز و سفت شبیه به سوزن در گیاهان
needleدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزن، عقربه، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن
سوزنیacicular 1, needle-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی راست و ظریف و نوکتیز و سفت شبیه به سوزن در گیاهان
سوزنیacicular 1, needle-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی راست و ظریف و نوکتیز و سفت شبیه به سوزن در گیاهان