دژپهلغتنامه دهخدادژپه . [ دُ پ ِه ْ ] (اِ مرکب ) دژپیه . گره هایی را گویند که میان گوشت و پوست آدمی و حیوانات دیگر می باشد و به عربی غدد گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا):
پهلوی دژلغتنامه دهخداپهلوی دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان پهلوی دژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری بانه و 3 هزارگزی عباس آباد و 5 هزارگزی مرز ایران
پهلوی دژلغتنامه دهخداپهلوی دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش پهلوی دژ. که نام فعلی آن آق قلعه است . این قصبه در 18 هزارگزی شمال گرگان کنار رودخانه ٔ گرگان واقع است . و از دو
پهلوی دژلغتنامه دهخداپهلوی دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔبخش بانه ٔ شهرستان سقز. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع شده و محدود است از طرف شمال بدهستان سبد
پهلوی دژلغتنامه دهخداپهلوی دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) یکی ازبخشهای شهرستان گنبد قابوس که نام فعلی آن آق قلعه است . این بخش در قسمت مرکزی دشت و طرفین رودخانه ٔ گرگان واقع و محدود است
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر